نقدی بر سیاهه دکتر زیباکلام خطاب به آیت الله مکارم
اخیرا آقای صادق زیباکلام در نامه سرگشاده با عنوان «استفتاء» از حضرت آیتالله مکارم شیرازی خواستهاند دلایل حرمت فیس بوک را برای ایشان شرح دهند!
متن نامه ایشان به این شرح است: «اخیراً تذکری از آن مقام ارجمند در مطبوعات منعکس شدهاست مبنی بر مخالفت با مجاز کردن «فیسبوک» که از سوی وزیر محترم ارشاد، آقای علی جنتی، ابراز شدهبود. در صورت امکان میخواستم از جنابعالی استفتاء نمایم که حرمت یا جایز ندانستن فیسبوک براساس کدام ادلّه، استنباط شرعی، فقهی و یا حقوقی است؟ اگر اشکال به واسطه بیم سوءاستفادههایی همچون درج صور قبیحه یا مطالبی خلاف عفت عمومی است که، بالتّبع، عکاسی و سینما را هم باید جایز ندانست. البته حضرت آیتالله محسنی اژهای، دادستان والامقام کل کشور، مواردی همچون «انتقال اطلاعات به بیگانگان» را هم حجتی بر جایز ندانستن فیسبوک اعلام فرمودهاند (اگرچه که بنده نمیدانم کدام اطلاعات را کاربران از طریق فیسبوک میتوانند به دشمن انتقال دهند که از طرق دیگر نمیتوانند). از آنجا که جدای از میلیونها شهروند عادی، کسر رو به ازدیادی از مسئولین محترم نظام هم وارد این شبکه اجتماعی شدهاند، استدعا دارم محض تنویر اذهان عمومی ادلّه شرعی حرمت فیسبوک را روشن بفرمایید».
نامه آقای زیبا کلام از چند جهت مورد نقد است؛
یکم: اگر قصد ایشان استفتا بوده است چرا نامه سرگشاده نگاشته است و استفتا را به صورت خصوصی برای آیتالله نفرستاده است؟
دوم: گویا ایشان معنای استفتاء را نمیداند! استفتا یعنی طلب فتوا و فتوا یعنی اینکه مرجع تقلید حکم خدا را از منابع دین یعنی کتاب و سنت و عقل را برای مقلدین بیان کند. در این میان مرجع وظیفه ندارد شیوه استنباط و دلایل فتوای خود را برای مقلد بیان نماید گرچه ممکن است در برخی موارد به صلاحدید خود اجمالا به این بحث نیز ورود نماید. اصولا بیان دلایل برای مقلد فایدهای ندارد چه آنکه بسیاری از دلایل دخیل در یک فتوا مباحث پیچیده و تخصصی اصولی، رجالی، کلامی و فقهی است که بیان این گونه مسائل علمی و تخصصی برای افراد غیرمتخصص که درکی از این گونه مطالب ندارند وجهی ندارد. از سوی دیگر اقای زیبا کلام بیان کرده نظر ایت الله در مورد فیس بوک حرمت است دیگر استفتا تحصیل حاصل است و وجهی ندارد.
سوم: آنچه اقای زیباکلام از آن حرمت فیس بوک را برداشت کرده است فرمایشات آیت الله مکارم در دیدار با اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی است که همان گونه که آقای زیباکلام نیز در ابتدای نامه خویش به آن اشاره کرده است در قالب تذکری فرموده است: «زمزمه این که سئوالی را مطرح می کنند که ممیزی در کتاب نباشد، یا اصرار راجع به این که فیس بوک باز شود اینها مسائل خطرناکی است، اینها مسائل زیان باری است که اگر ادامه یابد خطرناک است» (سایت معظم له) مشخص نیست آقای زیبا کلام چطور از تعبیر «خطرناک و زیانبار» به حرمت رسیده است و این گونه برداشت کرده است این تذکر ظهور در حرمت دارد؟ البته کسی که معنای استفتا را به خوبی نمی داند در مورد ظهورات تعابیر نیز ممکن است آشنایی نداشته باشد! اگر آقای زیباکلام به جای آنکه این گونه عجولانه و غیرمودبانه دست به قلم ببرد اندکی تحقیق می نمود و سایت آیت الله مکارم را مشاهده می کرد با این فتوا مواجه می شد که معظم له در پاسخ به استفتایی در مورد مراجعه به فیس بوک مرقوم داشته اند: «چنانچه بر خلاف قوانین و مقررات باشد و مفسده داشته باشد جایز نیست».
همانگونه که روشن است فتوای معظم له به طور مطلق حرمت استفاده از شبکههای اجتماعی نیست بلکه آن را مشروط به قانون و مقررات کشور و عدم فساد دانسته است که در مورد دوم تشخیص با خود مکلف است و اصلا آیت الله مکارم به جاسوسی و صور قبیحه اشارهای نکرده است و این دلایل سطحی که آقای زیبا کلام در نامه خود درج کرده است نمونه دیگری از نا آشنایی ایشان با روند فتوا دادن توسط یک عالم مجتهد متقی با ورع است. جای تاسف است که استاد دانشگاهی که ادعای نظریه پردازی هم دارد این گونه سخیف و بی تحقیق دست به قلم میشود.
چهارم: به نظر می رسد دغدغه آقای زیبا کلام بیشتر یک مانور سیاسی است تا دغدغه دینی! چرا که اگر بر فرض فتوای آیتالله مکارم حرمت باشد برای مقلدین ایشان نافذ است و مسئولین و کسانی که در شبکههای اجتماعی هستند ممکن است مقلد ایشان نباشند. از سوی دیگر آقای زیباکلام یا مقلد آیت الله مکارم هست یا نیست. اگر مقلد ایشان باشند این استفتا معنا دارد. یقینا کسانی که با تحقیق و کنکاش آیتالله مکارم را برای مرجعیت انتخاب کردهاند ایشان را در فقه و اصول و استنباط احکام شرعی «اعلم» میدانستهاند و به آرای ایشان در استنباط احکام اعتماد دارند لذا لزومی ندارد از ایشان دلیل حکم را بپرسند. اگر هم آقای زیباکلام مرجعشان شخص دیگری است باز هم این استفتا معنا ندارد چرا که ایشان نمیخواهد بدان عمل کند اگر هم ایشان قصد یک بحث علمی با حضرت آیت الله را دارد همین چند خط نشان میدهد ایشان صلاحیت چنین بحث علمی را با یک مرجع ندارد چرا که ایشان در ابتداییات مباحث علمی لنگ می زند و چنین فرضی بیشتر برای انبساط خاطر مناسب است!
پنجم: نامه نازیبای آقای زیباکلام در سایتها و شبکههای اجتماعی پخش شده و خیل بسیاری از جوانان که علم و تخصصشان در زمینه فقه، از آقای زیباکلام کمتر هم هست دچار شبهه شدهاند و از سوی دیگر جمعی که اصلا برایشان دین و فتوا مهم نیست به توهین به ایشان و نهاد مرجعیت دست زدهاند آیا اگر نامه آقای زیبا کلام هر چند اندک، موجب تضعیف جایگاه مرجعیت شده باشد ایشان میتواند به خاطر این تاثیرات در پیشگاه خدا پاسخی داشته باشد؟
ششم: آقای زیباکلام در آخر نامه خود نوشته است: « از آنجا که جدای از میلیونها شهروند عادی، کسر رو به ازدیادی از مسئولین محترم نظام هم وارد این شبکه اجتماعی شدهاند، استدعا دارم محض تنویر اذهان عمومی ادلّه شرعی حرمت فیسبوک را روشن بفرمایید.» در مورد این قسمت که سیاسی بودن نامه آقای زیباکلام را نشان میدهد، ضمن آنکه بیان شد بیان حرمت در کلمات مورد اشاره آقای زیباکلام وجود ندارد باید گفت گویا ایشان تصور کردهاند با اگر حضور برخی مسئولین نظام می تواند سبب جواز و حلیت یک عمل گردد. اتفاقا فرمایشات و هشدارهای مورد اشاره آیتالله مکارم ناظر به همین بخش است که فارغ از بحث شرعی فیس بوک، ترویج و تشویق و ترغیب برخی مسئولین دولت به این عمل غیر قانونی خود نوعی اشاعه بی قانونی در بین جوانان است و این جدای از پیامدهای سود اجتماعی و اخلاقی این گونه شبکه هاست که هم کارشناسان خارجی و هم محققین داخلی درباره آنها هشدار دادهاند و این همان خطری است که یک مرجع تقلید بنابر وظیفه شرعی خود دلسوزانه آن را هشدار داده است.
روزنامه رسالت.
کلمات کلیدی : یادداشتها
» نظر